گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه قران و حدیث
جلد نهم
25 . انسان



اشاره

25 . انساندرآمدفصل یکم : تعریف انسانفصل دوم : آفرینش انسانفصل سوم : برتری های انسانفصل چهارم : حکمت آفرینش انسانفصل پنجم : ویژگی های ستودنی انسانفصل ششم : ویژگی های نکوهیده انسانفصل هفتم : پایه های کمال انسانفصل هشتم : آسیب های انسانفصل نهم : انسان کامل

.


ص: 8



درآمد

انسان ، در لغت

درآمدانسان ، در لغتبرخی از واژه شناسان ، کلمه «انسان» را از مادّه «انس» به معنای نمایان بودن و یا الفت گرفتن دانسته اند . ابن فارس ، در تبیین ریشه این واژه می گوید : الهَمزَهُ وَ النّونُ وَ السّینُ ، أصلٌ واحِدٌ ، وَ هُوَ ظُهورُ الشَّی ءِ ، وَ کُلُّ شَی ءٍ خالَفَ طَریقَهَ التَّوَحُّشِ . قالوا : الإِنسُ خِلافُ الجِنِّ ، وَ سُمّوا لِظُهورِهِم . یُقالُ : آنَستُ الشَّی ءَ إذا رَأَیتَهُ ... وَ الاُنسُ : اُنسُ الإِنسانِ بِالشَّی ءِ إذا لَم یَستَوحِش مِنهُ . (1) همزه و نون و سین، یک ریشه معنایی دارد و آن ، آشکار شدن چیزی است و هر چیزی است که مخالف طریقه توحّش باشد. گفته اند: «اِنس» ، خلاف «جن» است و انس نامیده شدن انسان ها به جهت آشکار بودنشان است. گفته می شود : «آنَستُ الشَّی ءَ» ، زمانی که آن را دیده باشی ... . اُنس، همدمیِ انسان با چیزی است ، زمانی که از آن نرَمَد . این تحلیل از ریشه یابی معنای «انسان» ، نشان می دهد که از نگاه ابن فارس ، معنای اصلی «إنس» ، آشکار شدن است ، لیکن میان آشکار شدن و الفت گرفتن ، پیوستگی وجود دارد ؛ امّا به عقیده برخی دیگر از لغت شناسان ، مصدر «اُنس» ، ضدّ

.

1- .معجم مقاییس اللغه : ج 1 ص 145 مادّه «أنس» .

ص: 9

«نُفور (رَمیدن)» و به معنای الفت گرفتن است . راغب اصفهانی ، در این باره می گوید : الإِنسُ : خِلافُ الجِنِّ ، وَ الاُنسُ : خِلافُ النُّفورِ ... وَ الإِنسانُ قیلَ : سُمِّیَ بِذلِکَ لِأَنَّهُ خُلِقَ خِلقَهً لا قِوامَ لَهُ إلّا بِاُنسِ بَعضِهِم بِبَعضٍ ، لِهذا قیلَ : الإِنسانُ مَدَنِیٌّ بِالطَّبعِ ، مِن حَیثُ لا قِوامَ لِبَعضِهِم إلّا بِبَعضٍ ، وَ لا یُمکِنُهُ أن یَقومَ بِجَمیعِ أسبابِهِ ، وَ قیلَ : سُمِّیَ بِذلِکَ لِأَنَّهُ یَأنَسُ بِکُلِّ ما یَألَفُهُ . (1) اِنس، خلاف جِن است و اُنس (آرام یافتن به چیزی) ، خلاف نفور (رمیدن) . انسان نامیده شدن انسان ، از این روست که به گونه ای آفریده شده که قوامش تنها به انس گرفتن با دیگران است. از این رو گفته اند: انسان ، طبیعتی مدنی دارد ، از آن جهت که قوام آنها به یکدیگر است و نمی توانند همه اسباب و وسایل را به تنهایی داشته باشند. نیز گفته اند: انسان نامیده شدن انسان، از این روست که هر که با او الفت بگیرد، با او همدم می شود. به عقیده ازهری و ابن منظور و برخی دیگر از واژه شناسان عرب ، کلمه «انسان» ، در اصل ، «اِنسیان» بوده و از «نسیان» به معنای «فراموشی» بر گرفته شده است . متن سخن ابن منظور ، چنین است : الإِنسانُ ، أصلُهُ إنْسِیانٌ لِأَنَّ العَرَبَ قاطِبَهً قالوا فی تَصغیرِهِ : أُنَیْسِیانٌ فَدَلَّتِ الیاءُ الأَخیرَهُ عَلَی الیاءِ فی تَکبیرِهِ ، إلّا أنَّهُم حَذَفوها لِما کَثَّرَ النّاسُ فی کَلامِهِم . (2)اصل انسان، اِنسیان است؛ زیرا همه عرب ، در تصغیر آن گفته اند: اُنَیسیان. یای آخر ، دلالت می کند که در غیر مصغّرش یاء هست ؛ امّا آن را به دلیل کثرت استعمال ، حذف کرده اند. ابن منظور ، در ادامه کلام خود ، برای تقویت این نظریه در تبیین ریشه کلمه

.

1- .مفردات ألفاظ القرآن : ص 94 .
2- .لسان العرب : ج 6 ص 10 مادّه «أنس» .

ص: 10

انسان ، به سخنی از ابن عبّاس استناد می کند و می گوید : و رُوِیَ عَن ابنِ عَبّاسٍ أنَّهُ قالَ : إنَّما سُمِّیَ الإِنسانُ إنسانا لِأَنَّهُ عَهِدَ إلَیهِ فَنَسِیَ ، قالَ أبو مَنصورٍ : إذا کانَ الإِنسانُ فِی الأَصلِ إنسِیانٌ ، فَهُوَ اِفعِلانٌ مِنَ النِّسْیانِ ، وَ قَولُ ابنِ عَبّاسٍ حُجَّهٌ قَوِیَّهٌ لَهُ . (1)از ابن عبّاس نقل است که گفته: انسان نامیده شدن انسان، از این روست که عهدی داشته و فراموش کرده است. ابو منصور ، گفته است: اگر اصل انسان، انسیان باشد، از فِعلان و از مادّه «نسیان» مشتق شده و گفته ابن عبّاس ، دلیل محکمی برای آن است. گفتنی است که از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده که می فرماید : سُمِّیَ الإِنسانُ إنساناً لِأَنَّهُ یَنسی ، وَ قالَ اللّهُ عز و جل : «وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَی ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِیَ» (2) . (3) انسان ، «انسان» نامیده شده، چون فراموش می کند . و خداوند عز و جل فرموده است: «پیش تر ، با آدم عهد بستیم، و او فراموش کرد» . برخی ، دو کلمه «ایناس» و «نَوْس» را نیز مبدأ اشتقاق انسان دانسته اند . واژه نخست ، به معنای «ادراک و علم و احساس» و دومی به معنای «تحرّک» است . (4) چنانچه واژه انسان را مشتق از «اُنس» بدانیم ، وجه تسمیه اش آن است که رونق ، زیبایی و الفت در زمین ، تنها با وجود او حاصل می شود ، (5) یا آن که حیات انسان ، بدون اُنس با دیگران ، تأمین نمی گردد . از این رو ، گفته می شود : انسان «مدنیٌّ

.

1- .لسان العرب : ج 6 ص 11 .
2- .طه : آیه 115 .
3- .ر . ک : ص 168 ح 150 .
4- .دائره المعارف قرآن کریم : ج 4 ص 481 (به نقل از بصائر ذوی التمییز : ج 2 ص 32 و تفسیر سوره والعصر : ج 2 ص 10) . گفتنی است که هیچ یک از منابع معتبر لغت ، این نظریه را تأیید نکرده اند .
5- .دائره المعارف قرآن کریم : ج 4 ص 481 (به نقل از المخصّص : ص 16) .

ص: 11

بالطبع» است ، (1) یا بدان جهت او را انسان خوانده اند که با هر چه مرتبط باشد ، اُنس و اُلفت می گیرد ، (2) یا این که همواره با دو اُنس ، همراه است : اُنس روحانی با حق ، و اُنس جسمانی با خلق ، (3) یا بدان سبب که دو پیوند در او نهادینه شده است : یکی با دنیا و دیگری با آخرت . (4) امّا اگر انسان را مشتق از «نسیان» بدانیم ، وجه تسمیه اش فراموشکاری انسان است و چنان که اشاره شد ، این معنا به آدم ابو البشر ، مرتبط است که پیمان خدای متعال را در مورد نزدیک نشدن به درخت ممنوع ، فراموش کرد . برخی گفته اند در صورتی که انسان از واژه «ایناس» مشتق شده باشد ، وجه تسمیه اش ، دسترس داشتن او به اشیای گوناگون از طریق علم و احساس و اِبصار است 5 و اگر از کلمه «نَوس» اشتقاق یافته باشد ، وجه تسمیه او تحرّک شدید و جنب و جوش فراوانش در کارهای بزرگ است . 6 با تأمّل در وجوهی که در مورد مبدأ اشتقاق «انسان» و یا وجه تسمیه آنْ ذکر شد ، مشخّص می گردد که دلیل قاطعی برای اثبات یکی از وجوه یاد شده ، وجود ندارد ، بخصوص که آنچه در باره وجه تسمیه آن آمده ، غالبا یا عموما سلیقه ای است ؛ امّا نکته قابل توجّه ، این است که مبدأ اشتقاق و وجه تسمیه انسان ، هر چه باشد ، در مباحث انسان شناسی از نگاه قرآن و حدیث که هدف اصلی این بخش از دانش نامه قرآن و حدیث است ، تفاوتی ندارد .

.

1- .دائره المعارف قرآن کریم : ج 4 ص 481 (به نقل از مفردات ألفاظ القرآن : ص 94) .
2- .دائره المعارف قرآن کریم : ج 4 ص 481 (به نقل از بصائر ذوی التمیز : ج 2 ص 31) .
3- .دائره المعارف قرآن کریم : ج 4 ص 481 (به نقل از بصائر ذوی التمییز : ج 2 ص 31) .
4- .دائره المعارف قرآن کریم : ج 4 ص 481 (به نقل از بصائر ذوی التمییز : ج 2 ص 32) .

ص: 12



انسان ، در قرآن و حدیث

1 . تعریف اجمالی انسان

انسان ، در قرآن و حدیثموضوع انسان شناسی ، یکی از اصلی ترین مسائل اسلامی است که در قرآن و احادیث اهل بیت علیهم السلام از زاویه های مختلف ، مورد توجّه قرار گرفته است . در واقع ، آنچه در نصوص اسلامی (متون قرآن و حدیث) در باره عقیده ، اخلاق و عمل آمده ، به گونه ای مرتبط با موضوع انسان شناسی است ؛ ولی همه این مباحث ، تحت عنون «انسان» ، قابل طرح نیست . متون مطرح شده در این بخش (مدخل «انسان») ، اصلی ترین مباحث انسان شناسی را از نگاه قرآن و احادیث اسلامی در خود دارند . اکنون پیش از پرداختن به متن آیات و احادیث ، توضیح کوتاهی در باره آنها ارائه می گردد :

1 . تعریف اجمالی انسانانسان ، از نگاه قرآن کریم ، موجودی است مرکّب از جسم که ریشه در خاک دارد و روح که مبدأ آن ، امر الهی است . در احادیث اهل بیت علیهم السلام ، گاه انسان به ترکیبی از عقل و صورت ، و گاه به ترکیبی از عقل و شهوت ، و گاه به ترکیبی از عالم بالا و پایین ، تفسیر شده که این تعاریف نیز در واقع ، تعابیر دیگری از تفسیر انسان به جسم و روح الهی است . همچنین در برخی از احادیث ، انسان به موجودی که میان خدا و شیطان در حرکت است ، تفسیر شده که گاه به سوی خدا می رود و گاه به طرف شیطان ، تا این که در نهایت ، در زمره دوستان خدا و یا در شمارِ دشمنان او قرار گیرد . در برخی دیگر از احادیث ، انسان به شاهین ترازو تشبیه شده که گاه به وسیله جهل (نادانی و ناآگاهی) ، به سوی سقوط و نابودی و گاه به وسیله علم و معرفت ، به سوی کمال ، گرایش پیدا می کند .

.


ص: 13



2 . اهمّیت و ارزش انسان

گفتنی است که همه این تعاریف ، در واقع ، تفسیر اجمالی انسان و دورنمایی از حقیقت این موجود پیچیده است ، نه تعریف تفصیلی آن .

2 . اهمّیت و ارزش انسانآیات و احادیثی را که بر اهمّیت و ارزش ممتاز انسان در جهان آفرینش ، دلالت دارند ، می توان به شش دسته تقسیم کرد : الف روشن ترین آیه ای که بر اهمّیت آفرینش انسان دلالت دارد ، آیه ای است که در آن ، خداوند ، در پیِ آفرینش این موجود پیچیده ، بدین گونه از خود ، ستایش می نماید : «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ . (1) خجسته است خداوند ، که بهترین آفریننده است» . گفتنی است که خداوند متعال ، در قرآن ، تنها یک بار از خود با توصیف «بهترین آفریننده» ستایش کرده و آن هم هنگام آفرینش انسان است . ب آیات و احادیثی که بر کرامت انسان و برتری او بر سایر آفریده ها دلالت دارند . (2) ج آیات و احادیثی که تصریح می کنند که آنچه در زمین است ، بلکه همه جهان ، برای انسان ، آفریده شده است . (3) د آیات و احادیثی که دلالت دارند که خداوند متعال ، همه آنچه را در آسمان ها و زمین است ، مسخّر انسان کرده است . (4)

.

1- .مؤمنون : آیه 14 .
2- .الأعلی (87) : 15 .
3- .فی المصدر : قلت .
4- .ر . ک : ص 85 (انسان / فصل سوم : برتری های انسان / گرامیداشت الهی) .

ص: 14



3 . انسان ، پیش از ورود به دنیا

ه آیات و احادیثی که ویژگی های مثبت انسان را بیان کرده اند . (1) و آیات و احادیثی که به موقعیت «انسان کامل» نظر دارند و این که انسان در سیر تکاملی خود ، می تواند به نقطه ای برسد که مظهر اسما و صفات الهی گردد و بدین سان ، خلیفه خدا ، مسجود فرشتگان و امامِ ملکوتیان شود . (2)

3 . انسان ، پیش از ورود به دنیامقتضای تأمّل در شماری از آیات قرآن و احادیث اهل بیت علیهم السلام ، این است که انسان ، پیش از وجود دنیوی ، در نشئه ای دیگر ، از نوعی «وجود» برخوردار بوده است . از این رو در تفسیر این سخن خداوند متعال : «هَلْ أَتَی عَلَی الْاءِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئا مَّذْکُورًا؛ (3) آیا انسان را آن هنگام از روزگار [ به یاد] می آید که چیزی در خور یاد نبود ؟» ، از امام باقر علیه السلام روایت شده که می فرماید : کانَ مَذکورا فِی العِلمِ وَ لَم یَکُن مَذکورا فِی الخَلقِ . (4) در علم [ خدا] ، یاد شده بود ؛ ولی در میان آفریده ها قابل یاد نبود . این سخن ، نشان می دهد که انسان ، پیش از وجود خارجی ، در علم خداوند ، موجود و به صورت وجود علمی ، برای خدای متعال ، معلوم بوده و در پی اراده او از عالَم علم به عالَم عین ، منتقل شده و وجود خارجی یافته است . همچنین آیات میثاق (5) بر وجود انسان قبل از نشئه دنیا دلالت دارند ؛ بلکه آیه «وَ إِن مِّن شَیْ ءٍ إِلَّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ؛ (6) هیچ چیزی نیست ، مگر این که

.

1- .ر . ک : ص 91 (انسان / فصل سوم : برتری های انسان / آفرینش آنچه در زمین است، برای انسان) .
2- .الکافی ، ج 2 ، ص 494 ، ح 18 .
3- .انسان : آیه 1 .
4- .ر . ک : ص 34 ح 19 .
5- .اعراف : آیه 127 ، یس : آیه 60 .
6- .حجر : آیه 21 .

ص: 15



4 . آفرینش مُلکی انسان

5 . آفرینش ملکوتی انسان

مخازن آن ، در نزد ماست و فقط آن را به اندازه ، فرو می فرستیم» ، بدین معنا اشاره دارد که همه موجودات دنیوی ، پیش از نشئه دنیا از نوعی وجود ، برخوردار بوده اند .

4 . آفرینش مُلکی انسانپیش از این در تعریف انسان ، اشاره کردیم که انسان ، موجودی است دو بُعدی و مرکّب از جسم و روح الهی ، یا ترکیبی است از عقل و صورت ، یا عقل و شهوت ، و یا عالم بالا و عالم پایین . جسم ، صورت ، شهوت و عالَم پایین ، به بُعد مُلکی (مادّی) انسان ، و روح الهی ، عقل و عالم بالا ، به جنبه ملکوتیِ (غیر مادّی) او اشاره دارند . آیات و احادیثی که به آفرینش بُعد مُلکی انسان اشاره دارند ، به چهار دسته تقسیم می شوند : دسته اوّل ، آیات و احادیثی که به بیان آفرینش انسان از خاک پرداخته اند ؛ (1) دسته دوم ، آیات و احادیثی که به آفرینش انسان از آب ، اشاره دارند ؛ (2) دسته سوم ، آیات و احادیثی که مرحله پیشرفته (نطفه) را بیان کرده اند ؛ (3) دسته چهارم ، آیات و احادیثی که به مراحل تکاملیِ جنبه ملکی انسان از خاک تا وصول به بُعد ملکوتی اشاره کرده اند . (4)

5 . آفرینش ملکوتی انسانقرآن کریم ، در باره آفرینش ملکوتی انسان در مورد آدم علیه السلام پس از ذکر «تسویه» که

.

1- .بحار الأنوار ، ج 104 ، ص 29 30 .
2- .. ر . ک : ص 61 (انسان / فصل دوم / آفرینش انسان از خاک) .
3- .. ر . ک : ص 63 (انسان / فصل دوم / آفرینش انسان از آب) .
4- .. ر . ک : ص 65 (انسان / فصل دوم / آفرینش انسان از نطفه) .

ص: 16



6 . حکمت آفرینش انسان

7 . ویژگی های مثبت و منفی انسان

ناظر به بُعد مُلکی اوست ، تعبیر «نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی» (1) به کار می برد و در باره نسل وی ، پس از بیان مراحل آفرینش مُلکی (نطفه ، عَلَقه ، مضغه و ...) ، لحن خود را از خلق به انشا تغییر داده و مرحله جدیدی را که با مراحل پیشین ، متفاوت است ، یادآور می شود ؛ مرحله ای که در آن ، سخن از حیات ، علم و قدرت انسان است . مراحل پیشین هر چند در اوصاف ، ویژگی ها ، رنگ ، طعم و شکل با یکدیگر متفاوت بوده اند ، امّا همجنس یکدیگر به شمار می رفته اند ، در حالی که این مرحله ، همجنس مراحل پیشین به شمار نمی آید . خداوند ، در این مرحله چیزی را به انسان عطا کرده که در مراحل پیشین عطا نکرده بود . (2)

6 . حکمت آفرینش انسانبر پایه حکمت آفریدگار ، آفرینش انسان ، بلکه همه آفریده ها ، عبث و بیهوده نیست . همچنین مقتضای غنای ذاتی خداوند متعال ، این است که آفرینش انسان و موجودات ، سودی برای او ندارد . حکمت هایی که برای آفرینش در قرآن و احادیث اسلامی آمده ، عبارت اند از : به کار گیری اندیشه و شناخت خدا ، آزمایشِ انسان ، عبادت خداوند متعال ، رحمت الهی و بازگشت به سوی خدا . توضیح این حکمت ها ضمن تحلیلی خواهد آمد .

7 . ویژگی های مثبت و منفی انسانانسان ، به دلیل این که موجودی دو بُعدی (مُلکی و ملکوتی) است ، دارای ویژگی های مثبت و منفی است . شماری از ویژگی های مثبت انسان ، عبارت اند از : خلقت و سرشتِ نیکو ،

.

1- .حجر : آیه 15 و 29 ، ص : آیه 38 و 72 .
2- .دائره المعارف قرآن کریم : ج 4 ص 488 .

ص: 17



8 . اصلی ترین عوامل صعود به قلّه کمالات انسانی

9 . اصلی ترین آفات صعود به قلّه کمالات انسانی

10 . جایگاه انسان کامل

اراده و آزادی ، اندیشه ، بیان ، حیا ، استعداد تعلیم و تربیت ، استعداد پذیرش امانت و تکلیف الهی ، استعداد تلقّی وحی و الهام از جانب خداوند متعال . گفتنی است که انسان ، با بهره گیری درست از این ویژگی ها ، می تواند خود را به قلّه کمالات انسانی برساند ؛ اما اگر از این امکانات بالقوّه خدادادی بهره نگرفت ، خصلت های منفی موجود در بُعد مُلکی او ، بر وی غلبه خواهند کرد و در نتیجه ، او به اسفلِ سافلین (1) سقوط خواهد کرد . این خصلت ها عبارت اند از : جهل ، شتاب ، ناسپاسی ، سرکشی ، فراموشکاری ، غرور ، ستمگری ، آزمندی ، بخل ، بی تابی ، حسد و ... .

8 . اصلی ترین عوامل صعود به قلّه کمالات انسانیاصلی ترین عوامل صعود به قلّه کمالات انسانی را می توان در به کار گیری عقل ، علم و حکمت ، ایمان به مبدأ و معاد ، بلندهمّتی ، انجام دادن کارهای نیک و مجاهدت با تمایلات نفسانی خلاصه کرد . (2)

9 . اصلی ترین آفات صعود به قلّه کمالات انسانیمهم ترین آفات شکوفایی استعدادهای انسانی و وصول به قلّه انسانیت ، عبارت اند از : جهل ، غفلت ، پیروی از هوس و ترک عمل به دانسته های خود . آیات و احادیثی که بر این معنا دلالت دارند ، تأمّل برانگیز و سخت آموزنده اند . (3)

10 . جایگاه انسان کاملانسان ، در سیر تکاملی خود ، به تناسب میزان مجاهدت و فرمانبری او از خداوند

.

1- .. اسفل سافلین ، پایین ترین مرتبه پستی و اشاره به آیه پنجم از سوره تین است .
2- .رجال الطوسی ، ص 429 ، الرقم 6 .
3- .ر . ک : ص 199 (انسان / فصل هشتم : آسیب های انسان) .

ص: 18

متعال و نزدیکی وی به ساحت قرب رُبوبی ، مظهر اسما و صفات الهی می گردد و به تعبیر دیگر ، خلیفه و نماینده خداوند متعال می شود و در این موقعیت است که گاه ، مسجود ملائکه می شود و گاه ، امام آنها ، و حتّی اراده او ، به اذن خدای متعال ، در جهان هستی مؤثّر می گردد ، و به نسبت صعودش به قلّه تکامل ، به ولایت تکوینی دست می یابد ، چنان که در حدیث قدسی آمده : عَبدی أطِعنی أجعَلکَ مِثلی ، أنَا حَیٌّ لا أموتُ ، أجعَلُکَ حَیّا لا تَموتُ ، أنَا غَنِیٌّ لا أفتَقِرُ أجعَلُکَ غَنِیّا لا تَفتَقِرُ ، أنَا مَهما أشَأ یَکُن ، أجعَلُکَ مَهما تَشَأ یَکُن . (1) بنده من! مرا اطاعت کن تا تو را همانند خودم کنم. من ، زنده ای نامیرایم . تو را هم زنده ای نامیرا قرار می دهم. من ، توانگرم و نیازمند نمی شوم . تو را هم توانگری می گردانم که نیازمند نشوی. من هر چه بخواهم ، همان می شود . تو را هم چنان قرار می دهم که آنچه بخواهی ، همان شود. گفتنی است که این حدیث و همچنین آنچه در مصباح الشریعه آمده که : «العُبودِیَّهُ جَوهَرَهٌ کُنهُهَا الرُّبوبِیَّهُ ؛ عبودیت ، جوهری است که کُنه آن ، ربوبیت است» ، (2) در منابع حدیثی معتبر وجود ندارد ؛ ولی می توان گفت که مضمون آنها هماهنگ با قرآن و شماری از احادیث اسلامی است . باری ! جایگاه انسان کامل ، جایگاه خلافت الهی است . در این موقعیت ، انسان کامل ، به ظاهر با سایر انسان ها تفاوتی ندارد ؛ ولی در واقع ، قابل قیاس با هیچ کس نیست ، چنان که در حدیث نبوی آمده است : لَیسَ شَی ءٌ خَیرٌ مِن ألفٍ مِثلِهِ إلَا الإِنسانُ . (3) چیزی بهتر از هزار نمونه خودش ، جز انسان، وجود ندارد .

.

1- .اختیار معرفه الرجال ، ص 531 ، الرقم 1015 .
2- .ر . ک : ص 208 ح 206 .
3- .. مصباح الشریعه : ص 536 .

ص: 19

لا نَعلَمُ شَیئا خَیرا مِن ألفٍ مِثلِهِ ، إلَا الرَّجُلَ المُؤمِنَ . (1) هیچ چیزی را سراغ نداریم که بهتر از هزار نمونه خودش باشد، مگر انسان مؤمن . ظاهرا مقصود از «مؤمن» و «انسان» در این دو حدیث ، انسان کامل و یا انسان در مسیر کمال است و بر این اساس ، کلمه «هزار» از باب مثال است ، نه این که شمار بیشتر از «هزار» می تواند با انسان کامل برابری کند .

.

1- .رجال الطوسی ، ص 389 ، الرقم 36 ، وص 401 ، الرقم 22 .

ص: 20

الفصل الأوّل: تعریف الإنسان1 / 1تَرکیبٌ مِنَ البَدَنِ وَالرّوحِ الإِلهِیِّالکتاب«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءِنسَانَ مِن سُلَالَهٍ مِّن طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَهً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» . (1)

«وَ بَدَأَ خَلْقَ الْاءِنسَانِ مِن طِینٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَهٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِینٍ * ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئدَهَ قَلِیلاً مَّا تَشْکُرُونَ» . (2)

الحدیثالإمام علیّ علیه السلام :إذا نَمَتِ (3) النُّطفَهُ أربَعَهَ أشهُرٍ ، بُعِثَ إلَیها مَلَکٌ فَنَفَخَ فیهَا الرّوحَ فِی الظُّلُماتِ الثَّلاثِ ، فَذلِکَ قَولُهُ : «ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا ءَاخَرَ» یَعنی نَفَخَ الرّوحَ فیهِ . (4)

.

1- .المؤمنون : 12 14 .
2- .السجده : 7 9 .
3- .فی بحارالأنوار : «إذا تَمَّت» .
4- .الدرّ المنثور : ج 6 ص 93 نقلاً عن ابن أبی حاتم ؛ بحارالأنوار : ج 60 ص 383 ح 110 .

ص: 21



فصل یکم : تعریف انسان

1 / 1 ترکیب پیکر و روح الهی

فصل یکم : تعریف انسان1 / 1ترکیب پیکر و روح الهیقرآن«و ما انسان را از عصاره ای از یک گل آفریدیم . سپس او را آبی در آرامگاهی استوار نهادیم . سپس آن آب را آویزکی ساختیم . بعد ، آن آویزک را گوشتْ پاره ای ساختیم . بعد آن گوشتْ پاره را استخوان ساختیم . بعد ، آن استخوان را گوشت پوشاندیم . سپس آن را آفرینشی دیگر ، پدید ساختیم . پس آفرین بر خدا که بهترینِ آفرینندگان است!» .

«و آفریدن انسان را از گِلی آغاز کرد . سپس نسل او را از چَکیده ای از آبی پست قرار داد . سپس او را بپرداخت و از روح خویش در او دمید و برایتان گوش و دیدگان و دل ها قرار داد . چه اندک ، سپاس می گزارید !» .

حدیثامام علی علیه السلام :چون چهار ماه از رشد نطفه گذشت ، فرشته ای نزدش فرستاده می شود و در آن تاریکی های سه گانه ، در او جان می دمد . این است سخن خدا که : «سپس آن را آفرینشی دیگر ، پدید ساختیم» ؛ یعنی در او جان دمید .

.


ص: 22

الإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا» :فَهُوَ نَفخُ الرّوحِ فیهِ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَن قَولِهِ تعالی : «وَ نَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ» :مِن قُدرَتِهِ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام فی صِفَهِ خَلقِ آدَمَ علیه السلام :ثُمَّ جَمَعَ سُبحانَهُ مِن حَزنِ الأَرضِ وسَهلِها، وعَذبِها وسَبخِها ، تُربَهً سَنَّها بِالماءِ حَتّی خَلَصَت ... ثُمَّ نَفَخَ فیها مِن روحِهِ فَمَثُلَت إنسانا ذا أذهانٍ یُجیلُها (3) ، وفِکَرٍ یَتَصَرَّفُ بِها ، وجَوارِحَ یَختَدِمُها ، وأدَواتٍ یُقَلِّبُها ، ومَعرِفَهٍ یَفرُقُ بِها بَینَ الحَقِّ وَالباطِلِ ، وَالأَذواقِ وَالمَشامِّ ، وَالأَلوانِ وَالأَجناسِ ، مَعجونا بِطینَهِ الأَلوانِ المُختَلِفَهِ ، وَالأَشباهِ المُؤتَلِفَهِ ، وَالأَضدادِ المُتَعادِیَهِ ، وَالأَخلاطِ المُتَبایِنَهِ ، مِنَ الحَرِّ وَالبَردِ ، وَالبَلَّهِ وَالجُمودِ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام :إنَّ الأَرواحَ لا تُمازِجُ البَدَنَ ولا تُواکِلُهُ ، وإنَّما هِیَ کِلَلٌ (5) لِلبَدَنِ مُحیطَهٌ بِهِ . (6)

عنه علیه السلام :إنَّما صارَ الإِنسانُ یَأکُلُ ویَشرَبُ ویَعمَلُ بِالنّارِ ، ویَسمَعُ ویَشُمُّ بِالرّیحِ ، ویَجِدُ لَذَّهَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ بِالماءِ ، ویَتَحَرَّکُ بِالرّوحِ ، فَلَولا أنَّ النّارَ فی مَعِدَتِهِ لَما هَضَمَتِ الطَّعامَ وَالشَّرابَ فی جَوفِهِ . ولَولَا الرّیحُ مَا التَهَبَت نارُ المَعِدَهِ ولا خَرَجَ الثُفلُ (7) مِن بَطنِهِ ، ولَولَا الرّوحُ لا جاءَ ولا ذَهَبَ ، ولَو لا بَردُ الماءِ لَأَحرَقَتهُ نارُ المَعِدَهِ ، ولَولَا النّورُ ما أبصَرَ ولا عَقَلَ ، وَالطّینُ صورَتُهُ ، وَالعَظمُ فی جَسَدِهِ بِمَنزِلَهِ الشَّجَرِ فِی الأَرضِ ، وَالشَّعرُ فی جَسَدِهِ بِمَنزِلَهِ الحَشیشِ فِی الأَرضِ ، وَالعَصَبُ فی جَسَدِهِ بِمَنزِلَهِ اللِّحاءِ (8) عَلَی الشَّجَرِ ، وَالدَّمُ فی جَسَدِهِ بِمَنزِلَهِ الماءِ فِی الأَرضِ ، ولا قِوامَ لِلأَرضِ إلّا بِالماءِ ، ولا قِوامَ لِجَسَدِ الإِنسانِ إلّا بِالدَّمِ ، وَالمُخُّ دَسَمُ الدَّمِ وزَبَدُهُ . فَهکَذَا الإِنسانُ خُلِقَ مِن شَأنِ الدُّنیا وشَأنِ الآخِرَهِ ، فَإِذا جَمَعَ اللّهُ بَینَهُما صارَت حَیاتُهُ فِی الأَرضِ ، لِأَنَّهُ نَزَلَ مِن شَأنِ السَّماءِ إلَی الدُّنیا ، فَإِذا فَرَّقَ اللّهُ بَینَهُما صارَت تِلکَ الفُرقَهُ المَوتَ ، یُرَدُّ شَأنُ الآخِرَهِ إلَی السَّماءِ . فَالحَیاهُ فِی الأَرضِ وَالمَوتُ فِی السَّماءِ ، وذلِکَ أنَّهُ یُفَرَّقُ بَینَ الرّوحِ وَالجَسَدِ ، فَرُدَّتِ الرّوحُ وَالنّورُ إلَی القُدرَهِ الاُولی ، وتُرِکَ الجَسَدُ لِأَنَّهُ مِن شَأنِ الدُّنیا . (9)

.

1- .تفسیر القمّی : ج 2 ص 91 عن أبی الجارود ، بحارالأنوار : ج 60 ص 369 ح 75 .
2- .بصائر الدرجات : ص 462 ح 8 ، بحارالأنوار : ج 25 ص 69 ح 53 .
3- .جالَ : أی دارَ (النهایه : ج 1 ص 317 «جول») .
4- .نهج البلاغه : الخطبه 1 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 122 ح 56 .
5- .الکِلَّهُ : السِّترُ الرقیق یخاط کالبیت یُتَوقّی فیه من البَقّ (لسان العرب : ج 11 ص 595 «کلل») .
6- .مختصر بصائر الدرجات : ص 3 ، بصائر الدرجات : ص 463 ح 12 کلاهما عن المفضّل بن عمر ، بحارالأنوار : ج 61 ص 40 ح 11 .
7- .الثُّفلُ : حُثالهُ الشیء ، وما سَفَلَ من کلِّ شیء ، والمُراد : النجاسه (مجمع البحرین : ج 1 ص 243 «ثفل») .
8- .لِحاءُ الشجره : قِشرُها (النهایه : ج 4 ص 243 «لحا») .
9- .تحف العقول : ص 354 ، علل الشرائع : ص 107 ح 5 عن إسماعیل بن أبی زیاد السکونی نحوه ، بحارالأنوار : ج 61 ص 295 ح 6 .

ص: 23

امام باقر علیه السلام در باره این سخن خدای متعال : «سپس آن را آفرینشی دیگر ، پدید ساختیم» :این آفرینش ، [مرحله] دمیدن جان در اوست .

امام صادق علیه السلام در پاسخ پرسش از این سخن خدای متعال : «و از روح خویش در او دمید» :یعنی از قدرت خود .

امام علی علیه السلام در بیان آفرینش آدم علیه السلام :سپس خداوند سبحان ، از [قسمت های ]درشت و نرم زمین ، و شیرین و شور آن ، قدری خاک گرد کرد و بر آن آب ریخت تا خالص گردید ... . آن گاه از روح خود در آن دمید . پس به صورت انسانی در آمد ، دارای ذهن هایی که آنها را به تکاپو اندازد ، و اندیشه ای که آن را به کار اندازد و اندام هایی که به خدمت گیرد ، و ابزارهایی که آنها را زیر و رو کند ، و [نیروی ]شناختی که با آن ، درست و نادرست ، و چشیدنی ها و بوییدنی ها ، و رنگ ها و جنس ها را ، تمیز دهد ؛ [انسانی] آمیخته به طینتی با رنگ های گوناگون ، و چیزهایی همانند و همساز ، و چیزهایی ناساز و هم ستیز ، و اخلاطی ناهمگون ، چون گرمی و سردی و تَری و خشکی .

امام صادق علیه السلام :ارواح ، نه با بدن آمیخته اند و نه به آنها تکیه دارند ؛ بلکه چونان پشه بندی [و هاله ای] ، بدن را در میان گرفته اند .

امام صادق علیه السلام :انسان ، در حقیقت ، با آتش (1) می خورد و می آشامد و کار می کند ، به واسطه باد (هوا) می شنود و می بوید ، به واسطه آب ، (2) لذّت خوراک و نوشیدنی را حس می کند ، و به واسطه روح ، تحرّک دارد . اگر آتش در معده او نبود ، معده اش آب و غذای درونش را هضم نمی کرد ، و اگر باد [و هوا] نبود ، نه آتش معده برافروخته می شد و نه مواد زاید از شکمش خارج می شد ، و اگر روح نبود ، رفت و آمدی نداشت ، و اگر سردی آب نبود ، آتش ، معده او را می سوزاند ، و اگر نور نبود ، نه می دید و نه می فهمید . گِل ، صورت انسان است ، و استخوان در بدن او ، چونان درخت در زمین است ، و مو در بدنش ، چونان علف زمین است ، و عَصَب در بدنش به منزله پوست درخت است ، و خون در بدنش ، به منزله آب در زمین است ، و همان گونه که استواری زمین به آب است ، استواری بدن انسان نیز به خون است ، و مغز ، چربی و کفِ خون است . پس این چنین ، انسان از بُعد دنیوی و بُعد اُخروی آفریده شد . پس هر گاه خداوند ، این دو را با هم در آمیزد ، زندگی او در زمین ، آغاز می شود زیرا از بُعد آسمانی به دنیا فرود آمده است ، و هر گاه خداوند ، آن دو را از هم جدا کند ، با این جدایی ، مرگ رُخ می دهد و بُعد اُخروی به آسمان برگردانده می شود . پس ، زندگی در زمین است ، و مرگ ، در آسمان ، و این بِدان سبب است که میان روح و جسم ، جدایی می اُفتد و روح و نور ، به قدرت نخستین ، باز گردانده می شوند و جسم بر جای می مانَد ؛ چون از بُعد دنیوی است .

.

1- .حرارت غریزی ناشی از آتش ، انرژی حرارتی بدن .
2- .شاید مقصود ، بزاق دهان باشد .

ص: 24

عنه علیه السلام :عِرفانُ المَرءِ نَفسَهُ أن یَعرِفَها بِأَربَعِ طَبائِعَ ، وأربَعِ دَعائِمَ ، وأربَعَهِ أرکانٍ ؛ فَطَبایِعُهُ : الدَّمُ وَالمِرَّهُ وَالریحُ وَالبَلغَمُ . ودَعائِمُهُ : العَقلُ ، ومِنَ العَقلِ الفَهمُ وَالحِفظُ (1) . وأرکانُهُ : النّورُ وَالنّارُ وَالرّوحُ وَالماءُ . وصورَتُهُ طینَتُهُ (2) . فَأَبصَرَ بِالنّورِ ، وأکَلَ وشَرِبَ بِالنّارِ ، وجامَعَ وتَحَرَّکَ بِالرّوحِ . ووَجَدَ طَعمَ الذَّوقِ وَالطَّعامِ بِالماءِ . فَهذا تَأسیسُ صورَتِهِ . (3)

الاحتجاج :مِن سُؤالِ الزِّندیقِ الَّذی سَأَلَ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن مَسائِلَ کَثیرَهٍ ، أن قالَ : ... أخبِرنی عَنِ السِّراجِ إذَا انطَفَأَ أینَ یَذهَبُ نورُهُ ؟ قالَ علیه السلام : یَذهَبُ فَلا یَعودُ . قالَ : فَما أنکَرتَ أن یَکونَ الإِنسانُ مِثلَ ذلِکَ ، إذا ماتَ وفارَقَ الرّوحُ البَدَنَ ، لَم یَرجِع إلَیهِ أبَدا کَما لا یَرجِعُ ضَوءُ السِّراجِ إلَیهِ أبَدا إذَا انطَفَأَ ؟ قالَ : لَم تُصِبِ القِیاسَ ، إنَّ النّارَ فِی الأَجسامِ کامِنَهٌ ، وَالأَجسامُ قائِمَهٌ بِأَعیانِها کَالحَجَرِ وَالحَدیدِ ، فَإِذا ضُرِبَ أحَدُهُما بِالآخَرِ ، سَطَعَت مِن بَینِهِما نارٌ ، یُقتَبَسُ مِنها سِراجٌ لَهُ ضَوءٌ ، فَالنّارُ ثابِتَهٌ فی أجسامِها ، وَالضَّوءُ ذاهِبٌ ، وَالرّوحُ : جِسمٌ رَقیقٌ ، قَد اُلبِسَ قالِبا کَثیفا ، ولَیسَ بِمَنزِلَهِ السِّراجِ الَّذی ذَکَرتَ ، إنَّ الَّذی خَلَقَ فِی الرَّحِمِ جَنینا مِن ماءٍ صافٍ ، ورَکَّبَ فیهِ ضُروبا مُختَلِفَهً : مِن عُروقٍ ، وعَصَبٍ وأسنانٍ ، وشَعرٍ ، وعِظامٍ ، وغَیرِ ذلِکَ ، هُوَ یُحییهِ بَعدَ مَوتِهِ ویُعیدُهُ بَعدَ فَنائِهِ . (4)

.

1- .هکذا فی المصدر ؛ لم یطابق المعدودُ العددَ ، وفی علل الشرائع : «ومن العقل : الفطنه والفهم والحفظ والعلم» .
2- .لا توجد عباره : «وصورته طینته» فی علل الشرائع .
3- .تحف العقول : ص 354 ، علل الشرائع : ص 108 ح 6 نحوه ، بحارالأنوار : ج 61 ص 302 ح 8 .
4- .الاحتجاج : ج 2 ص 212 و 243 ح 223 ، بحارالأنوار : ج 10 ص 184 ح 2 .

ص: 25

امام صادق علیه السلام :خودشناسی انسان ، این است که بداند دارای چهار طبع و چهار ستون و چهار رُکن است . چهار طبع او ، عبارت اند از : خون و صفرا و باد و بلغم . ستون هایش عبارت اند از خِرد ، که از خِرد ، فهم و حافظه مایه می گیرد . و ارکانش عبارت اند از : نور و آتش و روح و آب . و صورتش سرشت اوست . پس با نور می بیند و به واسطه آتش (حرارت مزاج) می خورد و می آشامد ، و به واسطه روح ، مجامعت می کند و حرکت می کند ، و به واسطه آب ، مزه چشایی ها و غذا را حس می کند . این است بنیاد صورت او .

الاحتجاج از جمله پرسش های فراوانی که زندیق از امام صادق علیه السلام سؤال کرد :گفت : زمانی که چراغْ خاموش می شود ، نورش به کجا می رود؟ فرمود : «از بین می رود و دیگر ، باز نمی گردد» . زندیق گفت : پس چرا قبول ندارید که انسان ، این گونه باشد ؟ وقتی مُرد و روح از بدن جدا شد ، دیگر هرگز به بدن بر نمی گردد ، چنان که وقتی چراغْ خاموش شد ، نورش دیگر هرگز به آن باز نمی گردد . امام علیه السلام فرمود : «قیاست درست نبود . آتش در اجسام ، نهفته است و اجسام ، قائم به ذات اند ، مانند سنگ و آهن . پس هر گاه یکی از این دو به دیگری زده شود ، از میانشان ، آتش جرقّه می زند و از آن آتش ، چراغی نورانی افروخته می گردد . پس ، آتش در اجسام آتش گرفته ، ثابت است ؛ ولی نور ، از بین رفتنی است . امّا روح ، جسم لطیفی است که کالبد سِتَبری بر آن پوشانده شده است . روح ، مانند چراغی که گفتی ، نیست . همان کسی که در رحِم از آبی صاف ، جنینی آفرید و اجزای گوناگون ، از رگ و عصب و دندان و مو و استخوان و جز اینها در او پدید آورد ، همو آن را پس از مرگش زنده می گرداند و پس از نابودی اش ، آن را دوباره ایجاد می کند» .

.


ص: 26

1 / 2تَرکیبُ العَقلِ وَالصّورَهِرسول اللّه صلی الله علیه و آله :یا مَعشَرَ قُرَیشٍ! إِنَّ حَسَبَ الرَّجُلِ دینُهُ ومُروءَتَهُ خُلُقُهُ وأصلَهُ عَقلُهُ . (1)

الإمام علی علیه السلام :الإِنسانُ عَقلٌ وصورَهٌ ، فَمَن أخطَأَهُ العَقلُ ولَزِمَتهُ الصّورَهُ لَم یَکُن کامِلاً ، وکانَ بِمَنزِلَهِ مَن لا روحَ فیهِ ، فَمَن طَلَبَ العَقلَ المُتَعارَفَ فَلیَعرِف صورَهَ الاُصولِ وَالفُضولِ فَإِنَّ کَثیرا مِنَ النّاسِ یَطلُبونَ [الفُضولَ] (2) ویُضَیِّعونَ (3) الاُصولَ ، مَن أحرَزَ الأَصلَ اکتَفی بِهِ عَنِ الفَضلِ . (4)

.

1- .الکافی : ج 8 ص 181 ح 203 ، الأمالی للطوسی : ص 147 ح 241 کلاهما عن سدیر الصیرفی عن الإمام الباقر علیه السلام ، روضه الواعظین : ص 310 عن الإمام الباقر علیه السلام عنه صلی الله علیه و آله ، بحارالأنوار : ج 22 ص 382 ح 16 .
2- .ما بین المعقوفین سقط من المصدر ، وأثبتناه من بحارالأنوار .
3- .فی بحارالأنوار : «یَضَعونَ» وهو الأنسب .
4- .مطالب السؤول : ص 212؛ بحارالأنوار : ج 78 ص 7 ح 59 .

ص: 27



1 / 2 ترکیب خرد و پیکر

1 / 2ترکیب خِرد و پیکرپیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای گروه قریش ! حَسَب [و مَنزلت اجتماعی] مرد ، دینداری اوست ، و آدمیّتش اخلاق او ، و [اصل و] ریشه اش خِرد او .

امام علی علیه السلام :انسان ، خِردی است و صورتی (پیکری) . پس هر که خِرد از او دور شود و صورت همراهش گردد ، کامل نیست و به مانند کالبدی بی جان است ، و هر که جویای خِرد متعارف باشد ، باید صورت اصول و زواید (فروع) را بشناسد ؛ زیرا بسیاری از مردم ، دنبال فروع هستند و اصول را وا می گذارند . هر که اصل را به دست آورد ، از فرع ، بی نیاز می شود .

.


ص: 28

عنه علیه السلام :أصلُ الإِنسانِ لُبُّهُ (1) ، وعَقلُهُ دینُهُ (2) ، ومُرُوَّتُهُ حَیثُ یَجعَلُ نَفسَهُ . (3)

الإمام الصادق علیه السلام :دِعامَهُ الإِنسانِ العَقلُ ، وَالعَقلُ مِنهُ الفِطنَهُ وَالفَهمُ وَالحِفظُ وَالعِلمُ ؛ وبِالعَقلِ یَکمُلُ ، وهُوَ دَلیلُهُ ومُبصِرُهُ ومِفتاحُ أمرِهِ . (4)

1 / 3تَرکیبُ العَقلِ وَالشَّهوَهِعلل الشرائع عن عبد اللّه بن سنان :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ الصّادِقَ علیه السلام فَقُلتُ : المَلائِکَهُ أفضَلُ أم بَنو آدَمَ ؟ فَقالَ : قالَ أمیرُ المُؤمِنینَ عَلِیُّ بنُ أبی طالِبٍ علیه السلام : إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ رَکَّبَ فِی المَلائِکَهِ عَقلاً بِلا شَهوَهٍ ، ورَکَّبَ فِی البَهائِمِ شَهوَهً بِلا عَقلٍ ، ورَکَّبَ فی بَنی آدَمَ کِلَیهِما ، فَمَن غَلَبَ عَقلُهُ شَهوَتَهُ فَهُوَ خَیرٌ مِنَ المَلائِکَهِ ، ومَن غَلَبَت شَهوَتُهُ عَقلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ البَهائِمِ . (5)

.

1- .اللُّبُّ : العَقلُ ، سمّی بذلک لأنّهُ نَفسُ ما فی الإنسانِ ، وما عَدَاهُ کأنَّهُ قِشرٌ (مجمع البحرین : ج 3 ص 1616 «لبب») .
2- .فی الأمالی للصدوق «عقله ودینه» بدل «عقله دینه» والظاهر زیاده الواو وأنّها اشتباه من المصحّح ؛ إذ أنّ المستنسخ وضع ضمّه کبیره علی هاء کلمه «عقلهُ» فی الطبعه القدیمه والحجریّه، فظنّ المصحّح أنّها واوٌ، وفی بحار الأنوار نقل الحدیث أیضا عن الأمالی من دون واوٍ . راجع فی خصوص ذلک : الأحادیث الوارده فی تحف العقول : ص 217 وفقه الرضا : ص 367 وبحار الأنوار : ج 75 ص 108 ح 11 .
3- .روضه الواعظین : ص 8 ، الأمالی للصدوق : ص 312 ح 361 عن جمیل بن درّاج عن الإمام الصادق عنه علیهماالسلام ، بحارالأنوار : ج 1 ص 82 ح 2 .
4- .الکافی : ج 1 ص 25 ح 23 ، علل الشرائع : ص 103 ح 2 ، بحارالأنوار : ج 1 ص 90 ح 17 .
5- .علل الشرائع : ص 4 ح 1 ، مشکاه الأنوار : ص 439 ح 1474 نحوه ، بحارالأنوار : ج60 ص299 ح5 .

ص: 29



1 / 3 ترکیب خرد و خواهش

امام علی علیه السلام :اصل انسان ، خِرد اوست ، و خِردش دین او ، و مروّتش آن جا که خویش را قرار می دهد .

امام صادق علیه السلام :ستون انسان ، خِرد است ، و هوش و فهم و حافظه و دانش ، از خِرد بر می خیزند ، و با خِرد است که کامل می شود ، و خِرد ، راه نمای او و مایه بینش او و کلید کارهای اوست .

1 / 3ترکیب خرد و خواهشعلل الشرائع به نقل از عبد اللّه بن سنان :از امام صادق علیه السلام پرسیدم : فرشتگان برترند ، یا آدمیان؟ فرمود : «امیر مؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود : خدای عز و جل ، در فرشتگان ، خِرد نهاد ، بی خواهش ، و در چارپایان ، خواهش نهاد ، بی خِرد و در آدمیان ، هر دو را نهاد . پس هر کس خِردش بر خواهشش چیره آید ، او از فرشتگان ، بهتر است و هر کس خواهشش بر خِردش چیره آید ، او از چارپایان ، بدتر [و پست تر] است » .

.


ص: 30

1 / 4تَرکیبٌ مِنَ العالَمَینِالإمام الکاظم علیه السلام :خَلَقَ اللّهُ عالَمَینِ مُتَّصِلَینِ ، فَعالَمٌ عُلوِیٌّ وعالَمٌ سُفلِیٌّ ، ورَکَّبَ العالَمَینِ جَمیعا فِی ابنِ آدَمَ . (1)

الإمام الصادق علیه السلام :الإِنسانُ خُلِقَ مِن شَأنِ الدُّنیا وشَأنِ الآخِرَهِ ، فَإِذا جَمَعَ اللّهُ بَینَهُما صارَت حَیاتُهُ فِی الأَرضِ لِأَنَّهُ نَزَلَ مِن شَأنِ السَّماءِ إلَی الدُّنیا ، فَإِذا فَرَّقَ اللّهُ بَینَهُما صارَت تِلکَ الفُرقَهُ المَوتَ ، تُرَدُّ شَأنُ الاُخری إلَی السَّماءِ ، فَالحَیاهُ فِی الأَرضِ ، وَالمَوتُ فِی السَّماءِ ، وذلِکَ أنَّهُ یُفَرَّقُ بَینَ الأَرواحِ وَالجَسَدِ ، فَرُدَّتِ الرّوحُ وَالنّورُ إلَی القُدرَهِ الاُولی ، وتُرِکَ الجَسَدُ لِأَنَّهُ مِن شَأنِ الدُّنیا . (2)

1 / 5أشبَهُ شَیءٍ بِالمِعیارِالإمام علیّ علیه السلام :اِبنُ آدَمَ أشبَهُ شَیءٍ بِالمِعیارِ ، إمّا ناقِصٌ بِجَهلٍ أو راجِحٌ بِعِلمٍ . (3)

1 / 6مُتَرَدِّدٌ بَینَ اللّه عزّوجلِّ وَالشَّیطانِفقه الرضا علیه السلام :قالَ العالِمُ علیه السلام : وَجَدتُ ابنَ آدَمَ بَینَ اللّهِ وبَینَ الشَّیطانِ ؛ فَإِن أحَبَّهُ اللّهُ تَقَدَّسَت أسماؤُهُ خَلَّصَهُ وَاستَخلَصَهُ ، وإلّا خَلّی بَینَهُ وبَینَ عَدُوِّهِ . (4)

.

1- .الاختصاص : ص 142 ، بحارالأنوار : ج 61 ص 253 ح 6 .
2- .علل الشرائع : ص 107 ح 5 عن إسماعیل بن أبی زیاد السکونی ، تحف العقول : ص 355 ، بحارالأنوار : ج 6 ص 117 ح 4 .
3- .تحف العقول : ص 212 ، کشف الغمّه : ج 3 ص 136 عن أحمد بن علیّ بن ثابت عن الإمام الجواد علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 78 ص 50 ح 74 .
4- .فقه الرضا علیه السلام : ص 349 ، بحارالأنوار : ج 5 ص 55 ح 96 .

ص: 31



1 / 4 ترکیب دو جهان

1 / 5 ماننده ترین چیز به ترازو

1 / 6 در نَوَسان میان خدا و شیطان

1 / 4ترکیب دو جهانامام کاظم علیه السلام :خداوند ، دو جهانِ به هم پیوسته آفرید : جهان بَرین و جهان پایین ، و این هر دو جهان را در آدمیزاد در آمیخت .

امام صادق علیه السلام :انسان از بُعد دنیوی و بعد اُخروی آفریده شده است . پس هر گاه خداوند ، این دو را با هم جمع کند ، زندگی انسان در زمین آغاز می شود زیرا از بُعد آسمان به دنیا فرود آمده است ، و هر گاه خداوند ، آن دو را از هم جدا سازد ، با این جدایی ، مرگ رُخ می دهد و بُعد اُخروی به آسمان باز گردانده می شود . پس ، زندگی در زمین است و مرگ ، در آسمان ، و این بدین سبب است که میان روح ها و جسد ، جدایی افکنده می شود ، و روح و نور به قدرت نخستین ، باز گردانده می شوند و جسم بر جای می مانَد ؛ چون از بُعد دنیوی [و زمینی] است .

1 / 5ماننده ترین چیز به ترازوامام علی علیه السلام :آدمی زاده ، ماننده ترین چیز به ترازوست : یا سبُک است به نادانی ، یا سنگین است به دانایی .

1 / 6در نَوَسان میان خدا و شیطانفقه الرضا علیه السلام :امام کاظم علیه السلام فرمود : «آدمی زاده را میان خدا و شیطان [در نوسان ]یافتم . پس اگر خداوند که نام هایش مقدّس باد دوستش بدارد ، او را می پالاید و گزین می کند ، وگر نه ، او را با دشمنش (شیطان) تنها می گذارد .

.


ص: 32

1 / 7أعجَبُ ما فیهِ قَلبُهُالإمام علیّ علیه السلام :أیُّهَا النّاسُ! أعجَبُ ما فِی الإِنسانِ قَلبُهُ ، ولَهُ مَوادُّ مِنَ الحِکمَهِ وأضدادٌ مِن خِلافِها ، فَإِن سَنَحَ لَهُ الرَّجاءُ أذَلَّهُ الطَّمَعُ ، وإن هاجَ بِهِ الطَّمَعُ أهلَکَهُ الحِرصُ ، وإن مَلَکَهُ الیَأسُ قَتَلَهُ الأَسَفُ ، وإن عَرَضَ لَهُ الغَضَبُ اشتَدَّ بِهِ الغَیظُ ، وإن اُسعِدَ بِالرِّضی نَسِیَ التَّحَفُّظَ ، وإن نالَهُ الخَوفُ شَغَلَهُ الحَذَرُ ، وإنِ اتَّسَعَ لَهُ الأَمنُ استَلَبَتهُ الغِرَّهُ (1) ، وإن جُدِّدَت لَهُ نِعمَهٌ أخَذَتهُ العِزَّهُ ، وإن أفادَ مالاً أطغاهُ الغِنی ، وإن عَضَّتهُ فاقَهٌ شَغَلَهُ البَلاءُ (2) ، وإن أصابَتهُ مُصیبَهٌ فَضَحَهُ الجَزَعُ ، وإن أجهَدَهُ الجوعُ قَعَدَ بِهِ الضَّعفُ ، وإن أفرَطَ فِی الشِّبَعِ کَظَّتهُ البِطنَهُ ، فَکُلُّ تَقصیرٍ بِهِ مُضِرٌّ ، وکُلُّ إفراطٍ لَهُ مُفسِدٌ . (3)

.

1- .فی المصدر : «استلبته العزّه» ، وفی نسخه : أخذته العزّه . ومافی المتن أثبتناه من جمیع المصادر الاُخری وهو الصواب .
2- .وفی نسخه : جهده البکاء .
3- .الکافی : ج 8 ص 21 ح 4 عن جابر بن یزید ، نهج البلاغه : الحکمه 108 ، الإرشاد : ج 1 ص 301 ، خصائص الأئمّه : ص 97 کلّها نحوه ، بحارالأنوار : ج 70 ص 52 ح 13 ؛ تاریخ دمشق : ج 51 ص 182 عن عبداللّه بن جعفر نحوه ، کنزالعمّال : ج 1 ص 348 ح 1567 .

ص: 33



1 / 7 دل آدمی ، شگفت ترین عضو او

1 / 7دل آدمی ، شگفت ترین عضو اوامام علی علیه السلام :ای مردم ! شگفت ترین چیز در انسان ، دل اوست ؛ زیرا مایه هایی از حکمت [و صفات پسندیده] در آن است و صفاتی به وارونه آنها : اگر امید به او دست دهد ، طمع به خواری اش می افکند . اگر طمع ، او را بر انگیزد ، آزمندی به هلاکتش می اندازد . اگر نومیدی بر او چیره آید ، افسوس [و اندوه] او را می کُشد . اگر خشم ، او را فرا گیرد ، عصبانیت ، جانش را به لب می آورد . اگر خوش حالی یارش شود ، خودداری را از یاد می برَد . اگر ترس به او برسد ، احتیاط کاری مشغولش می سازد . اگر امنیت [و آرامش] ، او را فرو پوشاند ، غفلت ، او را در می رُباید . اگر نعمت پیاپی به او برسد ، غرور ، او را فرا می گیرد . اگر به ثروتی دست یابد ، توانگری به طغیانش می کشاند . اگر فقری او را بگَزَد ، رنج [و گرفتاری] ، به خود سرگرمش می سازد . اگر مصیبتی به او رسد ، بی تابی رسوایش می کند . اگر گرسنگی به ستوهش آورد ، ناتوانی از پایش در می آورد ، و اگر در سیری از اندازه بگذراند ، پُرخوری به رنجش می افکند . پس هر کوتاهی ای به او زیان می رساند و هر زیاده روی ای تباهش می گرداند .

.


ص: 34

الفصل الثانی: خلق الإنسان2 / 1الإِنسانُ قَبلَ الدُّنیاالکتاب«هَلْ أَتَی عَلَی الْاءِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئا مَّذْکُورًا» . (1)

«أَوَ لَا یَذْکُرُ الْاءِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئا» . (2)

«قَالَ کَذَلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَ قَدْ خَلَقْتُکَ مِن قَبْلُ وَ لَمْ تَکُ شَیْئا» . (3)

الحدیثالإمام الباقر علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «هَلْ أَتَی عَلَی الْاءِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئا مَّذْکُورًا» :کانَ مَذکورا فِی العِلمِ ، ولَم یَکُن مَذکورا فِی الخَلقِ . (4)

الإمام الصادق علیه السلام فی قَولِهِ تَعالی : «هَلْ أَتَی عَلَی الْاءِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئا مَّذْکُورًا» :کانَ شَیئا مَقدورا ، ولَم یَکُن مُکَوَّنا . (5)

.

1- .الإنسان : 1 .
2- .مریم : 67 .
3- .مریم : 9 .
4- .مجمع البیان : ج 10 ص 614 عن سعید الحداد ، بحارالأنوار : ج 60 ص 328 .
5- .مجمع البیان : ج 10 ص 614 عن حمران بن أعین ، بحارالأنوار : ج 60 ص 328 .

ص: 35



فصل دوم : آفرینش انسان

2 / 1 انسان ، پیش از آمدن به این جهان

فصل دوم : آفرینش انسان2 / 1انسان ، پیش از آمدن به این جهانقرآن«آیا انسان را آن هنگام از روزگار [به یاد] آید که چیزی در خور یادکرد نبود ؟» .

«آیا انسان به یاد نمی آورد که ما او را پیش تر آفریدیم ، حال آن که چیزی نبود ؟» .

«[فرشته] گفت : چنین است . پروردگار تو گفت : این [کار] بر من آسان است ، و تو را [نیز ]پیش تر آفریدم ، در حالی که هیچ نبودی» .

حدیثامام باقر علیه السلام در باره این سخن خداوند متعال : «آیا انسان را آن هنگام از روزگار [به یاد ]آید که چیزی در خور یادکرد نبود ؟» :در علم [خدا] در خور یادکرد بود و در آفرینش ، در خور یادکرد نبود .

امام صادق علیه السلام در باره این سخن خداوند متعال : «آیا انسان را آن هنگام از روزگار [به یاد] آید که چیزی در خور یادکرد نبود ؟» :وجود تقدیری داشته ؛ امّا وجود تکوینی نداشته است .

.


ص: 36

المحاسن عن حمران :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ عَزَّ وجَلَّ : «هَلْ أَتَی عَلَی الْاءِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئا مَّذْکُورًا» فَقالَ : کانَ شَیئا ولَم یَکُن مَذکورا . (1)

الکافی عن مالک الجهنی :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن قَولِ اللّهِ تَعالی : «أو لَم یَرَ الإِنسانُ أنّا خَلَقناهُ مِن قَبلُ ولَم یَکُ شَیئا» (2) ، قالَ : فَقالَ : لا مُقَدَّرا ولا مُکَوَّنا . قالَ : وسَأَلتُهُ عَن قَولِهِ : «هَلْ أَتَی عَلَی الْاءِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئا مَّذْکُورًا» ، فَقالَ : کانَ مُقَدَّرا غَیرَ مَذکورٍ . (3)

الإمام علیّ علیه السلام فی بَیانِ تَأویلِ أفعالِ الصَّلاهِ :ثُمَّ تَأویلُ رَفعِ رَأسِکَ مِنَ الرُّکوعِ إذا قُلتَ : «سَمِعَ اللّهُ لِمَن حَمِدَهُ ، الحَمدُ للّهِِ رَبِّ العالَمینَ» تَأویلُهُ : الَّذی أخرَجَنی مِنَ العَدَمِ إلَی الوُجودِ . (4)

الإمام زین العابدین علیه السلام فِی المُناجاهِ :سَیِّدی خَلَقتَنی فَأَکمَلتَ تَقدیری ، وصَوَّرتَنی فَأَحسَنتَ تَصویری ، فَصِرتُ بَعدَ العَدَمِ مَوجودا ، وبَعدَ المَغیبِ شَهیدا . (5)

2 / 2أبُو البَشَرِالکتاب«إِنَّ مَثَلَ عِیسَی عِندَ اللَّهِ کَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ» . (6)

.

1- .المحاسن : ج 1 ص 379 ح 836 ، مجمع البیان : ج 10 ص 614 عن زراره ، بحارالأنوار : ج 5 ص 120 ح 63 ؛ تفسیر الطبری : ج 14 الجزء 29 ص 202 من دون اسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام .
2- .المراد هو الآیه 67 من سوره مریم : «أَوَ لَا یَذْکُرُ الْاءِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ ...» ، والظاهر أنّه من تصحیف النسّاخ .
3- .الکافی : ج 1 ص 147 ح 5 ، بحارالأنوار : ج 57 ص 63 ح 33 .
4- .بحار الأنوار : ج 84 ص 254 ح 52 نقلاً عن خط الشهید عن جابر بن عبداللّه الأنصاری .
5- .بحار الأنوار : ج 94 ص 170 ح 22 نقلاً عن کتاب أنیس العابدین .
6- .آل عمران : 59 .

ص: 37



2 / 2 پدر بشر

المحاسن به نقل از حمران :از امام باقر علیه السلام در باره این سخن خداوند عز و جل : «آیا انسان را آن هنگام از روزگار [به یاد ]آید که چیزی درخور یادکرد نبود؟» پرسیدم . فرمود : «چیزی بوده ؛ امّا در خور یادکرد نبوده است» .

الکافی به نقل از مالک جُهَنی :از امام صادق علیه السلام در باره این سخن خداوند متعال : «آیا انسان به یاد نمی آورد که ما او را پیش تر آفریدیم ، حال آن که چیزی نبود؟» پرسیدم . فرمود : «نه مقدّر شده بود و نه آفریده» . همچنین از ایشان ، در باره این سخن خداوند : «آیا انسان را آن هنگام از روزگار [به یاد] آید که چیزی در خور یادکرد نبود ؟» پرسیدم . فرمود : «مقدّر شده بود ؛ ولی در خور یادکرد (آفریده شده) نبود» .

امام علی علیه السلام در بیان معنای باطنی افعال نماز :دیگر ، تأویل سر برداشتنت از رکوع و گفتنِ جمله «سمع اللّه لمن حمده ، الحمد للّه ربّ العالمین» است . تأویلش [این است که او] کسی است که مرا از نیستی به هستی آورد .

امام زین العابدین علیه السلام در راز و نیاز با خدا :آقای من ! تو مرا آفریدی و در کمالِ اندازه آفریدی ، و مرا صورت [و شکل] بخشیدی و نیکو صورتگری کردی ، و در نتیجه ، از آن پس که نبودم ، هست شدم ، و از ناپیدایی به پیدایی در آمدم .

2/ 2پدر بشرقرآن«داستان عیسی در نزد خدا ، چون داستان آدم است که از خاک آفریدش . سپس به او گفت : «باش» و او پدید آمد» .

.


ص: 38

«وَ بَدَأَ خَلْقَ الْاءِنسَانِ مِن طِینٍ * ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَهٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِینٍ» . (1)

«فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِینٍ لَازِبٍ» . (2)

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْاءِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ» . (3)

«خَلَقَ الْاءِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ» . (4)

«قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ» . (5)

«وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَئِکَهِ اسْجُدُواْ لِأَدَمَ فَسَجَدُواْ إِلآَّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ» . (6)

«وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْایَاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ» . (7)

«إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئِکَهِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِّن طِینٍ * فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ * فَسَجَدَ الْمَلَئِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ * إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ * قَالَ یَاإِبْلِیسُ مَا مَنَعَکَ أَن تَسْجُدَ لِمَا خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنتَ مِنَ الْعَالِینَ * قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِینٍ * قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ * وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَی یَوْمِ الدِّینِ» . (8)

الحدیثتفسیر القمی : «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْاءِنسَانِ مِن طِینٍ» قالَ : هُوَ آدَمُ علیه السلام ، «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ» أی وَلَدَهُ «مِن سُلَالَهٍ» وهُوَ الصَّفوُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ «مِّن مَّاءٍ مَّهِینٍ» قالَ : النُّطفَهُ المَنِیُّ «ثُمَّ سَوَّاهُ» أیِ استَحالَهُ مِن نُطفَهٍ إلی عَلَقَهٍ ، ومِن عَلَقَهٍ إلی مُضغَهٍ ، حَتّی نَفَخَ فیهِ الرّوحَ . (9)

.

1- .السجده : 7 و 8 .
2- .الصافات : 11 .
3- .الحجر : 26 وراجع : الآیه : 28 و 33 .
4- .الرحمن : 14 .
5- .الأعراف : 12 .
6- .الأعراف : 11 .
7- .الأنعام : 98 .
8- .ص : 71 78 .
9- .تفسیر القمی : ج 2 ص 168 ، بحارالأنوار : ج 60 ص 370 ح 76 .

ص: 39

«و آفرینش انسان را از گِلی آغاز کرد . سپس نسل او را از چکیده آبی پست ، قرار داد» .

«از ایشان بپرس : آیا آنها از نظر آفرینش دشوارترند ، یا کسانی که خلق کردیم؟ ما آنها را از گِلی چسبنده پدید آوردیم» .

«ما انسان را از گِلی خشک ، از گِلی سیاه و بدبو ، آفریدیم» .

«انسان را از گِل خشکیده ای سفال مانند آفرید» .

«[خدا به شیطان گفت :] چون تو را به سجده فرمان دادم ، چه چیزی تو را باز داشت از این که سجده کنی ؟ گفت : من از او بهترم . مرا از آتش آفریدی و او را از گِل آفریدی» .

«و به تحقیق ، ما شما را آفریدیم . سپس صورتتان بخشیدیم . آن گاه به فرشتگان گفتیم : برای آدم ، سجده کنید . پس همه سجده کردند ، مگر ابلیس که از سجده کنندگان نبود» .

«و او کسی است که شما را از یک تن پدید آورد . پس [برای شما] قرارگاهی و سپردگاهی قرار داد . همانا ما آیات خود را برای مردمی که می فهند ، به روشنی بیان کرده ایم» .

«آن گاه که پروردگار تو به فرشتگان فرمود : «من ، بشری از گِل خواهم آفرید . پس چون او را بپرداختم و از روح خود در او دمیدم ، برایش به سجده بیفتید» . پس فرشتگان ، همگی به سجده افتادند ، مگر ابلیس که بزرگی فروخت و از کافران شد . [خداوند] فرمود : «ای ابلیس! چه چیز ، تو را مانع از آن شد تا برای چیزی که من با دستانِ [قدرتِ] خود آفریدم ، سجده آوری؟ آیا بزرگی فروختی ، یا از برتری جویانی؟» . گفت : من از او بهترم . مرا از آتش آفریدی و او را از گِل آفریدی . فرمود : «پس ، از آن (بهشت) بیرون شو که تو رانده شده ای و تا روز پاداش ، لعنت من بر توست»» .

حدیثتفسیر القمّی :[در باره] «و آفرینش انسان را از گِلی آغاز کرد» فرمود : یعنی آدم علیه السلام را . «سپس نسل او را قرار داد» ، یعنی فرزندان او را . «از چکیده ای» ، یعنی عصاره غذا و آب . «از آبی پست» ، یعنی آب مَنی . «سپس او را بپرداخت» ، یعنی از نطفه به خون بسته ، و از خون بسته به پاره گوشت تبدیل کرده تا آن که در او روح دمید .

.


ص: 40

تفسیر الطبری عن ابن عباس فی قَولِهِ : «وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ» :قَولُهُ : «خَلَقْنَاکُمْ» یَعنی آدَمَ ، وأمّا «صَوَّرْنَاکُمْ» فَذُرِّیَّتُهُ . (1)

تفسیر الثعلبی عن عطاء فی قَولِهِ تَعالی : «وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ» :خُلِقوا فی ظَهرِ آدَمَ ، ثُمَّ صُوِّروا فِی الأَرحامِ . (2)

رسول اللّه صلی الله علیه و آله :النّاسُ وُلدُ آدَمَ ، وآدَمُ مِن تُرابٍ . (3)

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ قَد أذهَبَ عَنکُمُ عُبِّیَّهَ (4) الجاهِلِیَّهِ وفَخرَها بِالآباءِ ، مُؤمِنٌ تَقِیٌّ وفاجِرٌ شَقِیٌّ ، أنتُم بَنو آدَمَ وآدَمُ مِن تُرابٍ . (5)

عنه صلی الله علیه و آله :یا عَلِیُّ ، إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی قَد أذهَبَ بِالإِسلامِ نَخوَهَ الجاهِلِیَّهِ وتَفاخُرَها بِآبائِها ، ألا إنَّ النّاسَ مِن آدَمَ وآدَمَ مِن تُرابٍ ، وأکرَمُهُم عِندَ اللّهِ أتقاهُم . (6)

.

1- .تفسیر الطبری : ج 5 الجزء 8 ص 126 ، تفسیر الثعلبی : ج 4 ص 218 عن قتاده والربیع والضحاک والسدی ؛ بحارالأنوار : ج 60 ص 382 ح 105 نقلاً عن الدر المنثور .
2- .تفسیر الثعلبی : ج 4 ص 218 ، الدرّ المنثور : ج 3 ص 424 نقلاً عن الفریابی عن ابن عباس ؛ بحارالأنوار : ج 60 ص 382 ح 103 .
3- .الطبقات الکبری : ج 1 ص 25 عن أبی هریره ، کنزالعمّال : ج 6 ص 130 ح 15134 .
4- .العُبِّیَّهُ : الکِبرُ والفَخرُ (لسان العرب : ج 1 ص 574 «عبب») .
5- .سنن أبی داود : ج 4 ص 331 ح 5116 ، سنن الترمذی : ج 5 ص 735 ح 3956 ، مسند ابن حنبل : ج 3 ص 286 ح 8744 ، السنن الکبری : ج 10 ص 392 ح 21062 کلّها عن أبی هریره ، کنزالعمّال : ج 1 ص 258 ح 1294 .
6- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 4 ص 363 ح 5762 عن حماد بن عمرو وأنس بن محمّد عن أبیه جمیعا عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام ، مکارم الأخلاق : ج 2 ص 327 ح 2656 عن الإمام الصادق عن آبائه علیهم السلام عنه صلی الله علیه و آله ، مشکاه الأنوار : ص 120 ح 283 نحوه ، بحارالأنوار : ج 77 ص 53 ح 3 .

ص: 41

تفسیر الطبری به نقل از ابن عبّاس ، در باره این سخن خداوند : «و شما را آفریدیم . سپس صورتتان بخشیدیم» : «شما را آفریدیم» ، یعنی آدم را ، و «صورتتان بخشیدیم» ، یعنی ذرّیه او را .

تفسیر الثعلبی به نقل از عطاء ، در باره این سخن خداوند متعال : «و شما را آفریدیم . سپس صورتتان بخشیدیم» :در پشت آدم ، آفریده و سپس در رحِم ها صورتگری شدند .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :مردمان ، فرزندان آدم علیه السلام اند ، و آدم ، از خاک بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند عز و جل ، کبر جاهلیت و نازیدن جاهلی به نیاکان را از شما بُرد . [پس ، از دو حال خارج نیستید : یا] مؤمن پرهیزگار ، یا بی ایمان بدبخت . شما فرزندان آدمید و آدم ، از خاک بود .

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :ای علی ! خداوند تبارک و تعالی به برکت اسلام ، نخوت جاهلیت و نازیدن جاهلی به نیاکان را بُرد . بدانید! همانا مردمان ، از آدم اند ، و آدم ، از خاک بود ، و گرامی ترینِ آنان نزد خدا ، کسی است که پرهیزگارتر باشد .

.


ص: 42

عنه صلی الله علیه و آله :إنَّ اللّهَ خَلَقَ آدَمَ مِن قَبضَهٍ قَبَضَها مِن جَمیعِ الأَرضِ ، فَجاءَ بَنو آدمَ عَلی قَدرِ الأَرضِ ؛ جاءَ مِنهُمُ الأَحمَرُ وَالأَبیَضُ وَالأَسوَدُ وبَینَ ذلِکَ ، وَالسَّهلُ وَالحَزنُ (1) وَالخَبیثُ وَالطَّیِّبُ . (2)

الإمام علیّ علیه السلام :إنَّ آدَمَ خُلِقَ مِن أدیمِ الأَرضِ ؛ فیهِ الطَّیِّبُ وَالصّالِحُ وَالرَّدیءُ ، فَکُلَّ ذلِکَ أنتَ راءٍ فی وُلدِهِ ؛ الصّالِحَ وَالرَّدِیءَ . (3)

عنه علیه السلام لَمّا سُئِلَ عَن وَجهِ تَسمِیَهِ آدَمَ وحَوّاءَ :سُمِّیَ آدَمُ آدَمَ لِأَ نَّهُ خُلِقَ مِن أدیمِ الأَرضِ ، وذلِکَ أنَّ اللّهَ تَعالی بَعَثَ جَبرَئیلَ علیه السلام وأمَرَهُ أن یَأتِیَهُ مِن أدیمِ الأَرضِ بِأَربَعِ طیناتٍ : طینَهٍ بَیضاءَ ، وطینَهٍ حَمراءَ ، وطینَهٍ غَبراءَ ، وطینَهٍ سَوداءَ ، وذلِکَ مِن سَهلِها وحَزنِها . ثُمَّ أمَرَهُ أن یَأتِیَهُ بِأَربَعِ مِیاهٍ : ماءٍ عَذبٍ ، وماءٍ مِلحٍ ، وماءٍ مُرٍّ ، وماءٍ مُنتِنٍ . ثُمَّ أمَرَهُ أن یُفرِغَ الماءَ فِی الطّینِ ، وأدَمَهُ اللّهُ بیَدِهِ (4) فَلَم یَفضُل شَیءٌ مِنَ الطّینِ یَحتاجُ إلَی الماءِ ، ولا مِنَ الماءِ شَیءٌ یَحتاجُ إلَی الطّینِ . فَجَعَلَ الماءَ العَذبَ فی حَلقِهِ ، وجَعَلَ الماءَ المالِحَ فی عَینَیهِ ، وجَعَلَ الماءَ المُرَّ فی اُذُنَیهِ ، وجَعَلَ الماءَ المُنتِنَ فی أنفِهِ . وإنَّما سُمِّیَت حَوّاءُ حَوّاءَ لِأَ نَّها خُلِقَت مِنَ الحَیَوانِ . (5)

.

1- .الحَزنُ : المکانُ الغَلیظُ الخَشِنُ (النهایه : ج 1 ص 380 «حزن») .
2- .سنن أبی داود : ج 4 ص 222 ح 4693 ، مسند ابن حنبل : ج 7 ص 141 ح 19599 ، صحیح ابن حبان : ج 14 ص 29 ح 6160 ، السنن الکبری : ج 9 ص 6 ح 17708 کلّها عن أبی موسی الأشعری ، کنزالعمّال : ج 6 ص 128 ح 15126 ؛ التبیان فی تفسیر القرآن : ج 1 ص 136 .
3- .تاریخ الطبری : ج 1 ص 91 ، تفسیر الطبری : ج 1 الجزء 1 ص 214 کلاهما عن عمرو بن ثابت عن أبیه عن جدّه ، کنزالعمّال : ج 6 ص 162 ح 15227 .
4- .قال الجوهریّ : الأدم : الاُلفه والاتّفاق ، یقال : آدم اللّه بینهما أی أصلح وألّف ، وکذلک أدم اللّه بینهما ، فعل وأفعل بمعنی، انتهی، والید هنا بمعنی القدره (بحارالأنوار : ج 11 ص 102) .
5- .علل الشرائع : ص 2 ح 1 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 102 ح 7 .

ص: 43

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله :خداوند ، آدم را از مُشتی [خاک] که از همه جای زمین برداشت ، آفرید . از این رو ، فرزندان آدم ، متناسب با خاک زمین ، پدید آمدند : برخی از آنها سرخ اند ، برخی سفید ، برخی سیاه ، برخی آمیزه ای از این رنگ ها ، برخی نرم ، برخی خشن ، برخی پاک ، و برخی ناپاک .

امام علی علیه السلام :آدم ، از ادیم (پوسته) زمین که در آن ، [خاک] پاک و خوب و بد وجود دارد ، آفریده شد . بنا بر این ، تو همه این ویژگی ها را در فرزندان او می بینی : خوب و بد .

امام علی علیه السلام در پاسخ پرسش از علّت نام گذاری آدم و حوّا به این نام ها :آدم ، آدم نامیده شد ؛ چون از اَدیم زمین آفریده شد ، بدین سان که خداوند متعال ، جبرئیل علیه السلام را فرستاد و به او فرمود که از ادیم (پوسته) زمین ، چهار قسمت خاک برایش بیاورد : خاکی سفید ، خاکی سرخ ، خاکی قهوه ای و خاکی سیاه ، و این خاک ها را از قسمت های نرم و درشت زمین بردارد . سپس به او فرمود که چهار نوع آب برایش بیاورد : آب شیرین ، آب شور ، آب تلخ ، و آب گندیده . آن گاه به او فرمود که آب ها را روی خاک بریزد ، و خداوند با دست [قدرت] خویش ، آنها را به هم آمیخت ، به طوری که از خاک ، نه چیزی اضافه آمد که به آب نیاز داشته باشد ، و نه از آب ، چیزی زیاد آمد که به خاک نیاز داشته باشد . پس آب شیرین را در [قسمت ]گلوی او قرار داد ، و آب شور را در چشمانش ، و آب تلخ را در گوش هایش و آب گندیده را در بینی اش . حوّا نیز حوّا نامیده شده ؛ چون از حیوان (موجود زنده) آفریده شد .

.


ص: 44

عنه علیه السلام :فَلَمّا مَهَدَ أرضَهُ ، وأنفَذَ أمرَهُ ، اختارَ آدَمَ علیه السلام خِیَرَهً مِن خَلقِهِ ، وجَعَلَهُ أوَّلَ جِبِلَّتِهِ (1) . (2)

عنه علیه السلام فی صِفَهِ خَلقِ آدَمَ علیه السلام :ثُمَّ جَمَعَ سُبحانَهُ مِن حَزنِ الأَرضِ وسَهلِها ، وعَذبِها وسَبَخِها ، تُربَهً سَنَّها (3) (سَنّاها) بِالماءِ حَتّی خَلَصَت ، ولاطَها (4) بِالبَلَّهِ حَتّی لَزَبَت (5) ، فَجَبَلَ مِنها صورَهً ذاتَ أحناءٍ (6) ووُصولٍ ، وأعضاءٍ وفُصولٍ ، أجمَدَها حَتَّی استَمسَکَت ، وأصلَدَها حَتّی صَلصَلَت (7) ، لِوَقتٍ مَعدودٍ وأمَدٍ مَعلومٍ . ثُمَّ نَفَخَ فیها مِن رُوحهِ فَمَثُلَت (فَتَمَثَّلَت) إنسانا ذا أذهانٍ یُجیلُها ، وفِکَرٍ یَتَصَرَّفُ بِها ... مَعجونا بِطینَهِ الأَلوانِ المُختَلِفَهِ ، وَالأَشباهِ المُؤتَلِفَهِ ، وَالأَضدادِ المُتَعادِیَهِ ، وَالأَخلاطِ المُتَبایِنَهِ ، مِنَ الحَرِّ وَالبَردِ ، وَالبَلَّهِ وَالجُمودِ . (8)

عنه علیه السلام :فَلَمَّا استَکمَلَ خَلقَ ما فِی السَّماواتِ ، وَالأَرضُ یَومَئِذٍ خالِیَهٌ لَیسَ فیها أحَدٌ قالَ لِلمَلائِکَهِ : «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ» (9) . فَبَعَثَ اللّهُ جَبرَئیلَ علیه السلام فَأَخَذَ مِن أدیمِ الأَرضِ قَبضَهً فَعَجَنَهُ بِالماءِ العَذبِ وَالمالِحِ ، ورَکَّبَ فیهِ الطَّبائِعَ قَبلَ أن یَنفُخَ فیهِ الرّوحَ ، فَخَلَقَهُ مِن أدیمِ الأَرضِ ، فَلِذلِکَ سُمِّیَ آدَمَ لِأَنَّهُ لَمّا عُجِنَ بِالماءِ استَأدَمَ . (10)

.

1- .الجِبِلُّ : الخَلقُ (مجمع البحرین : ج 1 ص 268 «جبل») .
2- .نهج البلاغه : الخطبه 91 عن مسعده بن صدقه عن الإمام الصادق علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 77 ص 328 ح 17 .
3- .سَنَنتُ الماء : صَبَبتُه صَبّا سهلاً (المصباح المنیر : ص 292 «سنن») .
4- .لاطَها : أی خَلَطَها وَعَجنَها (غریب الحدیث : ج 3 ص 384 «لوط») .
5- .لَزَبَت : أی لَصَقَت وَلَزَمَت (النهایه : ج 4 ص 284 «لزب») .
6- .الأحَناءُ : الجَوانِبُ (الصحاح : ج 6 ص 2221 «حنا») .
7- .الصَلصَالُ : الطین الیابس الذی لم یُطبَخ ، إذا نُقِرَ به صَوَّتَ کما یُصوِّت الفَخّار (مجمع البحرین : ج 2 ص 1044 «صلصل») .
8- .نهج البلاغه : الخطبه 1 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 122 ح 56 .
9- .البقره : 30 .
10- .تفسیر فرات : ص 186 ح 235 عن الإمام الحسن علیه السلام ، بحارالأنوار : ج 57 ص 93 ح 79 .

ص: 45

امام علی علیه السلام :[خداوند] عز و جل چون زمینش را آماده ساخت و فرمانش را روان داشت ، آدم علیه السلام را به عنوان مخلوق برتر خود برگزید و او را نخستین آفریده خود [از نوع انسان ]قرار داد .

امام علی علیه السلام در بیان آفرینش آدم علیه السلام :سپس خداوند سبحان ، از قسمت های سخت و نرم زمین ، و شیرین و شور آن ، قدری خاک برداشت و بر آن ، آب ریخت تا خالص شد ، و آن را با رطوبت بیامیخت تا آن که سفت شد . آن گاه از آن ، پیکره ای آفرید دارای دنده ها و مُهره ها و اندام ها و بندها ، و مدّتی مشخّص و زمانی معلوم ، آن را نگاه داشت تا این که خشک شد و به هم جوشید ، و چون سفال ، سخت شد . آن گاه از روح خود در آن دمید . پس انسانی شد دارای ذهن هایی که آنها را به حرکت در می آورد ، و اندیشه ای که آن را به کار می گیرد ... ، آمیخته با سرشتی به رنگ های گوناگون و چیزهای همانند یکدیگر ، و حالاتی متضاد ، و اَخلاطی ناساز ، از قبیل گرمی و سردی ، و رطوبت و خشکی .

امام علی علیه السلام :[خداوند] چون آفرینش آنچه را در آسمان هاست ، به پایان رسانید و در آن هنگام ، زمین ، خالی [از سکنه] بود و هیچ کس در آن نبود ، به فرشتگان فرمود : «من در زمین ، جانشینی خواهم آفرید . فرشتگان گفتند : آیا در آن ، کسی را می آفرینی که در آن ، تباهی می کند و خون می ریزد ، در حالی که ما تو را تسبیح و ستایش می گوییم و تقدیست می کنیم؟ خدا فرمود : من چیزی می دانم که شما نمی دانید» . پس خداوند ، جبرئیل علیه السلام را فرستاد و او از ادیم (لایه رویین) زمین ، مُشتی خاک بر گرفت و آن را با آب شیرین و شور ، خمیر کرد ، و پیش از آن که در او جان بدمد ، طبایع را در آن ، ترکیب کرد . بنا بر این ، آدم را از خاک ادیم زمین آفرید . از این رو ، آدم نام گرفت ؛ زیرا چون با آب خمیر شد ، به رنگ ادیم (خاک) در آمد .

.


ص: 46

الإمام الصّادق علیه السلام :إنَّما سُمِّیَ آدَمُ آدَمَ لِأَ نَّهُ خُلِقَ مِن أدیمِ الأَرضِ . (1)

عنه علیه السلام :کانَتِ الرّوحُ فی رَأسِ آدَمَ علیه السلام مِئَهَ عامٍ ، وفی صَدرِهِ مِئَهَ عامٍ ، وفی ظَهرِهِ مِئَهَ عامٍ ، وفی فَخِذَیهِ مِئَهَ عامٍ ، وفی ساقَیهِ وقَدَمَیهِ مِئَهَ عامٍ ، فَلَمَّا استَوی آدَمُ علیه السلام قائِما ، أمَرَ اللّهُ المَلائِکَهَ بِالسُّجودِ ، وکانَ ذلِکَ بَعدَ الظُّهرِ یَومَ الجُمُعَهِ ، فَلَم تَزَل فی سُجودِها إلَی العَصرِ . (2)

عنه علیه السلام :إِنَّ اللّهَ عز و جل خَلَقَ المَلائِکَهَ مِنَ النّورِ ، وخَلَقَ الجانَّ مِنَ النّارِ ، وخَلَقَ الجِنَّ صِنفا مِنَ الجانِّ مِنَ الرِّیحِ ، وخَلَقَ صِنفا مِنَ الجِنِّ مِنَ الماءِ ، وخَلَقَ آدَمَ مِن صَفحَهِ الطّینِ . (3)

راجع : موسوعه العقائد الإسلامیه : ج 3 ص 134 (معرفه اللّه / القسم الأوّل / الفصل الخامس / الباب الثانی / خلق الإنسان من النطفه) .

2 / 3اُمُّ البَشَرِالکتاب«خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» . (4)

.

1- .علل الشرائع : ص 14 ح 1 ، قصص الأنبیاء للراوندی : ص 42 ح 4 فیه «أخذ» بدل «خلق» و کلاهما عن محمد الحلبی ، عیون أخبار الرضا علیه السلام : ج 1 ص 242 ح 1 عن أحمد بن عامر الطائی عن الإمام الرضا عن آبائه علیهم السلام نحوه ، بحارالأنوار : ج 11 ص 107 ح 12 .
2- .بحارالأنوار : ج 15 ص 33 ح 48 نقلاً عن أبی الحسن البکری فی کتاب الأنوار .
3- .الاختصاص : ص 109 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 102 ح 8 .
4- .الزمر : 6 .

ص: 47



2 / 3 مادر بشر

امام صادق علیه السلام :آدم ، آدم نامیده شده ؛ چون از ادیم (لایه رویین) زمین ، آفریده شد .

امام صادق علیه السلام :روح ، یکصد سال در سر آدم علیه السلام بود ، یکصد سال در سینه او ، یکصد سال در پشت او ، یکصد سال در ران های او ، و یکصد سال در ساق ها و پاهای او . پس چون آدم علیه السلام سرِ پا ایستاد ، خداوند به فرشتگان ، دستور سجده داد . و این ، بعد از ظهر روز جمعه بود ، و فرشتگان ، تا عصر در حال سجده بر او بودند .

امام صادق علیه السلام :خداوند عز و جل فرشتگان را از نور آفرید ، جان را از آتش ، جن را که گونه ای از جان هستند از باد ، و گونه ای دیگر از جن را از آب ، و آدم را از رویه گِل ، خلق کرد .

ر . ک : دانش نامه عقاید اسلامی : ج 4 ص 225 (خداشناسی / بخش یکم / فصل پنجم / باب دوم / خلقت انسان از نطفه) .

2/ 3مادر بشرقرآن«شما را از یک نفْسی آفرید . سپس جفتش را از [جنس] آن ، قرار داد»

.


ص: 48

«هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیَسْکُنَ إِلَیْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِیفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللَّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ ءَاتَیْتَنَا صَالِحًا لَّنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ» . (1)

«یَاأَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا» . (2)

الحدیثالإمام الباقر علیه السلام :إنَّ اللّهَ تَعالی خَلَقَ حَوّاءَ مِن فَضلِ الطّینَهِ الَّتی خَلَقَ مِنها آدَمَ . (3)

تفسیر العیاشی عن أبی المقدام :سَأَلتُ أبا جَعفَرٍ علیه السلام : مِن أیِّ شَیءٍ خَلَقَ اللّهُ حَوّاءَ ؟ فَقالَ : أیَّ شَیءٍ یَقولونَ هذَا الخَلقُ ؟ قُلتُ : یَقولونَ : إنَّ اللّهَ خَلَقَها مِن ضِلعٍ مِن أضلاعِ آدَمَ . فَقالَ : کَذَبوا ، أکانَ اللّهُ یُعجِزُهُ أن یَخلُقَها مِن غَیرِ ضِلعِهِ ؟! فَقُلتُ : جُعِلتُ فِداکَ یَابنَ رَسول اللّهِ صلی الله علیه و آله ، من أیِّ شَیءٍ خَلَقَها ؟ فَقالَ : أخبَرَنی أبی ، عَن آبائِهِ قالَ : قالَ رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی قَبَضَ قَبضَهً مِن طینٍ فَخَلَطَها بِیَمینِهِ وکِلتا یَدَیهِ یَمینٌ فَخَلَقَ مِنها آدَمَ ، وفَضَلَت فَضلَهٌ مِنَ الطّینِ فَخَلَقَ مِنها حَوّاءَ . (4)

کتاب من لا یحضره الفقیه :رُوِیَ عَن زُرارَهَ أنَّهُ قالَ : سُئِلَ أبو عَبدِ اللّهِ علیه السلام عَن خَلقِ حَوّاءَ ، وقیلَ لَهُ : إنَّ اُناساً عِندَنا یَقولونَ : إنَّ اللّهَ عَزَّ وجَلَّ خَلَقَ حَوّاءَ مِن ضِلعِ آدَمَ الأَیسَرِ الأَقصی . فَقالَ : سُبحانَ اللّهِ وتَعالی عَن ذلِکَ عُلُوّاً کَبیراً ، أ یَقولُ مَن یَقولُ هَذا ، إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لَم یَکُن لَهُ مِنَ القُدرَهِ ما یَخلُقُ لِادَمَ زَوجَهً مِن غَیرِ ضِلعِهِ ، ویَجعَلُ لِلمُتَکَلِّمِ مِن أهلِ التَّشنیعِ سَبیلاً إلَی الکَلامِ ، أن یَقولَ إنَّ آدَمَ کانَ یَنکِحُ بَعضُهُ بَعضاً إذا کانَت مِن ضِلعِهِ ، ما لِهؤُلاءِ حَکَمَ اللّهُ بَینَنا و بَینَهُم . ثُمَّ قالَ علیه السلام : إنَّ اللّهَ تَبارَکَ وتَعالی لَمّا خَلَقَ آدَمَ علیه السلام مِن طینٍ ، وأمَرَ المَلائِکَهَ فَسَجَدوا لَهُ ، أَلقی عَلَیهِ السُّباتَ ثُمَّ ابتَدَعَ لَهُ حَوّاءَ ، فَجَعَلَها فی مَوضِعِ النُّقرَهِ الَّتی بَینَ وَرِکَیهِ (5) ، وذلِکَ لِکَی تَکونَ المَرأَهُ تَبَعاً لِلرَّجُلِ ، فَأَقبَلَت تَتَحَرَّکُ فَانتَبَهَ لِتَحَرُّکِها ، فَلَمَّا انتَبَهَ نودِیَت أن تَنَحَّی عَنهُ ، فَلَمّا نَظَرَ إلَیهَا نَظَرَ إِلی خَلقٍ حَسَنٍ یُشبِهُ صُورَتَهُ غَیرَ أنَّها اُنثی ، فَکَلَّمَها فَکَلَّمَتهُ بِلُغَتِهِ ، فَقالَ لَها : مَن أنتِ ؟ قالَت : خَلقٌ خَلَقَنِی اللّهُ کَما تَری . فَقالَ آدَمُ علیه السلام عِندَ ذلِکَ : یا رَبِّ ما هَذَا الخَلقُ الحَسَنُ الَّذی قَد آنَسَنی قُربُهُ وَالنَّظَرُ إلَیهِ ؟ فَقالَ اللّهُ تَبارَک وتَعالی : یا آدَمُ هذِهِ أمَتی حَوّاءُ ، أفَتُحِبُّ أن تَکونَ مَعَکَ تُؤنِسُکَ وتُحَدِّثُکَ وتَکونَ تَبَعاً لِأَمرِکَ؟ فَقالَ : نَعَم یا رَبِّ ولَکَ عَلَیَّ بِذلِکَ الحَمدُ وَالشُّکرُ ما بَقیتُ ... . (6)

.

1- .الأعراف : 189 .
2- .النساء : 1 .
3- .مجمع البیان : ج 3 ص 5 ، التبیان فی تفسیر القرآن : ج 3 ص 99 نحوه ، بحارالأنوار : ج 11 ص 99 .
4- .تفسیر العیاشی : ج 1 ص 216 ح 7 ، بحارالأنوار : ج 11 ص 116 ح 46 .
5- .الوَرِکُ بالفتح والکسر : ما فوق الفَخِذ (مجمع البحرین : ج 3 ص 1927 «ورک») .
6- .کتاب من لا یحضره الفقیه : ج 3 ص 379 ح 4336 ، علل الشرائع : ص 17 ح 1، بحار الأنوار : ج 11 ص 221 ح 1 .

ص: 49

«اوست آن که شما را از یک نفْس آفرید ، و جفت آن را از [جنس] وی پدید آورد تا بدان ، آرام گیرد . پس چون [آدم] با او (حوّا) در آمیخت ، باردار شد ، باری سبُک ، و [چندی] با آن [بار سبُک ]گذرانید ، و چون سنگین بار شد ، خدا ، پروردگار خود ، را خواندند که : اگر به ما [فرزندی ]شایسته عطا کنی ، از سپاس گزاران خواهیم بود» .

«ای مردم ! از پروردگارتان که شما را از یک نفْس آفرید و جفتش را از [جنس] او آفرید ، و از آن دو ، مردان و زنان بسیار پراکنده کرد ، پروا دارید ، و از خدایی که به [نام] او ، از همدیگر درخواست می کنید ، پروا نمایید و [نیز از قطع صله] خویشاوندان . خدا ، همواره بر شما نگهبان است» .

حدیثامام باقر علیه السلام :خداوند متعال ، حوّا را از زیادی گِلی که آدم را از آن آفرید ، خلق کرد .

تفسیر العیّاشی به نقل از ابو مقدام :از امام باقر علیه السلام پرسیدم : خداوند ، حوّا را از چه چیز آفرید؟ فرمود : «این مردم ، (1) چه می گویند؟» . گفتم : می گویند : خدا ، او را از یکی از دنده های آدم ، خلق کرد . فرمود : «دروغ می گویند . آیا خدا عاجز بوده که او را از غیر دنده آدم بیافریند؟ !» . گفتم : قربانت گردم ، ای فرزند پیامبر خدا ! او را از چه چیز آفرید؟ فرمود : «پدرم ، از پدرانش به من خبر داد که پیامبر خدا فرمود : خداوند تبارک و تعالی مُشتی گِل بر گرفت و آن را با دست راست خود هر دو دست او راست است هم زد . سپس از آن ، آدم را آفرید و قدری از آن گِل ، اضافه آمد که از آن ، حوّا را خلق کرد» .

کتاب من لا یحضره الفقیه به نقل از زُراره بن اَعیَن :از امام صادق علیه السلام در باره خلقت حوّا پرسیده و به ایشان گفته شد : در میان ما مردمی هستند که می گویند : خداوند عز و جلحوّا را از دنده انتهایی سمت چپ آدم آفرید . فرمود : «خدا ، پاک و بسی برتر است از این نسبت ها که به او می دهند . آیا کسی که این سخن را می گوید ، معتقد است که خداوند تبارک و تعالی قدرت نداشته برای آدم ، همسری از غیر دنده او بیافریند ؟ و راه را برای بدگویان باز می گذارد که بگویند : آدم ، با خودش نزدیکی می کرد ، چون حوّا از دنده او بوده است ؟! اینان را چه می شود ؟! خدا ، میان ما و ایشان ، دادرسی کند» . سپس فرمود : «خداوند تبارک و تعالی ، آن گاه که آدم علیه السلام را از گِل آفرید و به فرشتگان فرمود که برایش به سجده افتادند ، او را در خواب ، فرو برد . سپس حوّا را برایش ابداع کرد و او را در محلّ فرورفتگی میان دو کَفَل او قرار داد ، تا بدین ترتیب ، زن ، پیرو مرد باشد . حوّا ، شروع به تکان خوردن کرد و آدم ، از تکان های او بیدار شد . چون بیدار شد ، به حوّا ندا آمد که : از او بر کنار باش . چشم آدم که به او افتاد ، مخلوقی زیبا دید که به شکل و شمایل خود اوست ؛ امّا ماده بود . با او سخن گفت و حوّا هم با زبان خود او به وی پاسخ داد . آدم پرسید : تو کیستی ؟ گفت : چنان که می بینی ، مخلوقی هستم که خدایم آفریده است . در این هنگام ، آدم گفت : خداوندا ! این مخلوق زیبایی که در کنار او بودن و نگریستن به او مرا دل شاد می سازد ، چیست ؟ خداوند تبارک و تعالی فرمود : ای آدم ! این کنیزم حوّاست . دوست داری که همدم و هم سخن تو باشد و از دستورهای تو پیروی کند ؟ . آدم علیه السلام گفت : آری ای پروردگار من ، و تا زنده باشم ، برای این کار ، تو را سپاس خواهم گفت» .

.

1- .شاید مراد ، «اهل سنّت» باشد .

ص: 50

الإمام الصّادق علیه السلام :سُمِّیَت حَوّاءُ حَوّاءَ لِأَ نَّها خُلِقَت مِن حَیٍّ ، قالَ اللّهُ عَزَّ وجلَّ : «خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا» (1) . (2)

.

1- .النساء : 1 .
2- .علل الشرائع : ص 16 ح 1 عن أبی بصیر ، معانی الأخبار : ص 48 ح 1 نحوه ، مجمع البیان : ج 1 ص 194 عن ابن عباس من دون اسناد إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ، التبیان فی تفسیر القرآن : ج 1 ص 159 من دون اسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام ولیس فیها ذیله ، بحارالأنوار : ج 11 ص 100 ح 5 ؛ تفسیر الطبری : ج 1 الجزء 1 ص 229 ، تاریخ دمشق : ج 7 ص 402 کلاهما عن ابن مسعود من دون اسنادٍ إلی أحدٍ من أهل البیت علیهم السلام .

ص: 51

امام صادق علیه السلام :حوّا را حوّا نامیدند ؛ چون از حَیّ (موجود زنده) آفریده شد . خداوند عز و جل فرموده است : «شما را از یک نفْس آفرید . سپس جفتش را از [جنس] آن ، قرار داد» .

.


ص: 52 .